۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

چپ یا راست


امروز نمی دونم چرا برای نوشتن موضوع کم آوردم همیشه موضوع از آسمان و زمین برایم می ریخت ولی امروز چیزی به ذهنم نمی رسید حالا که کم آوردم می خواهم اعتراف کنم که از بچگی تا حالا یک چیز ساده را نمی دانستم. شما فکر می کنید این موضوع که من نمی دانستم چیه؟
راستش موضوعی که نمی دانستم خیلی ساده است اونقدر که آدم روش نمی شود اعتراف کند. اما وقتی اعتراف می کنم دیگران هم می گویند که مشکل من را دارند. راستش موضوعی که نمی دانستم تشخیص دست راستم از چپم بود! برای رفع این مشکل از همون بچگی یه راه حل پیدا کردم روی مچ دستم یه خال داشتم به اون نگاه می کردم می گفتم چپ و اونی که خال نداشت میشد دست راست. کمی بزرگتر شدم با ساعت بستن مشکلم حل میشد هر دستی که ساعت داشت دست چپ بود اون یکی راست حالا که موبایل کار کرد ساعت رو هم داره برای تشخیص دست راست و چپم توی ذهن یه آب می نویسم بعد دست راستم رو تشخیص میدم. نمی دونم شما همین مشکل  رو داشتید یا نه ولی برای خیلی ها که گفتم اونهام اعتراف کردن چنین مشکلی داشتند. 
این اعتراف رو کردم تا بگم گاهی اوقات گفتن اشتباهات موجب میشه آدم بفهمه تنها کسی نیست که چنین مشکلی رو داره این بهش کمک می کنه برای مشکلش راه حل بهتری پیدا کنه. اما متاسفانه خیلی ها ظرفیت دونستن کوچکترین نقص ادم رو ندارند در کل گفتن بعضی اعترافات گاهی تجربه خوبیه!
عکس نوشت: چون عکس دست نداشتم عکس پا گذاشتم این عکس پاهای شادیه! آخرین باری که دیدمش خرداد 86 بود این عکس هم متعلق به همون زمانه:) 

بعد نوشت: بد نیست به این فروم برین و این مطلب رو بخونید. راستی عکس دستم رو هم پیدا کردم ولی گفتم از شادی یادی هم کرده باشیم عکس پاش رو بر نداشتم.

۷ نظر:

  1. اين موضوع منو ياد يه داستاني انداخت كه تو وب خودم مي نويسمش
    اما در مورد نوشتن كه گفتي
    هوشنگ مرادي كرماني يه بار يه جايي گفت بعضي بهم ميگن چرا نمينويسي
    بهشون ميگم آدم وقتي براي گفتن حرفي نداره بهتره قلمشو بزاره روي ميز
    و من اضافه ميكنم اين مواقع بهتره به جاي نوشتن آدم فكر كنه فكر كردن از نوشتن خيلي مهمتره

    پاسخحذف
  2. آی گفتی !!
    من هنوزم که هنوزه اینجوریم ... یعنی درست برعکسشوتشخیص میدم :(( :))

    پاسخحذف
  3. الان بگو ببینم این دست راستته یا چپت؟
    ;)

    پاسخحذف
  4. نه!!!!
    من این مشکل رو فکر کنم تا کلاس سوم چهارم دبستان داشتم و راه حلی که براش پیدا کرده بودم خیلی پیچیده تر از خود تشخیص راست و چپ بود!
    من کلاس اول دبستانم(که توش اولین بار بهم چپ و راست رو یاد داده بودند)رو توی ذهنم تصور می کردم .بعد طرف در می شد دست راست!!!
    الآن که فکر می کنم می بینم که خیلی باید از قوه تخیلم استفاده می کردم که در هر جهت و هر جایی بودم باید خودم رو توی کلاس در نظر می گرفتم!!

    پاسخحذف
  5. همه چیز آدمها یکسانه و واقعا دارم این رو تجربه میکنم که بتونم رفتارم با یه بچه دماغو عین رفتارم با یه استاد خارجی باشه.
    مرگ بر زمان... که هم خیلی کند میگذره ولی کافیه به گذشته نگاه کنی تا ببینی بیشتر از نور سرعت داره.با سکوت بره ها اشکیدم
    دارم خودمو کنترل میکنم که وسوسه نشم فالب ساز مردم رو سر کار بزارم.موبایل به جون آدم بسته س
    امان از امتحان که بد جوری رفته رو اعصابم
    اون عکس قابلمه ای واقعا زیبا بود.. راستش نمیدونم با این همه ادعا خیلی زیاد دیدم خیلی راحت به خانومایی که لباسشون با عرف محیط های مشابه فرق داره انگ میچسبونن
    کاش میشد آدم برای خودش زندگی کنه .. کاااااااااااااااش
    معنی شعرو تو وبلاگ گلچهره نوشتم
    راستی تو کامپیوتر خودت چه قدر طول میکشه صفحه اول یا وقتی قسمت نظرات رو میزنی صفحه جدید لود بشه؟

    پاسخحذف
  6. 1- اینکه رفتار آدم نسبت افراد یکسان باشه واقعا سخته یعنی یه کم وحشتناکه!
    2- واقعا ناگهان چقدر زود دیر می شود!
    3- متاسفانه داریم سکوت بره ها را تماشا می کنیم!
    4- راستش اون عکس زاده یک شوخی دانشجویی بود که در ارشیوم جا مونده بود!
    5- این هم یکی دیگه از مشکلات جامعه است که متاسفانه گریبان خانومها رو می گیره که نمی تونند برای خودشون زندگی کنند حتی در نحوه لباس پوشیدن!
    6- ممنون از ترجمه شعر
    7- راستش خیلی زود بار گذاری میشه خیلی راحت نظر می گذارم شاید لب تابم با وبلاگ اشناست زود کارش رو راه می اندازه:D

    پاسخحذف

در صورتیکه می خواهید نظر بگذارید باید از منوی نمایه گزینه مورد نظرتان را انتخاب کنید. می توانید گزینه نام و ادرس اینترنتی برای ثبت نام و ادرس وبلاگتان انتخاب کنید و یا با انتخاب google از ID جی میل خود استفاده کنید یا با انتخاب ناشناس بدون نام نظر بگذارید. از نظرات شما استقبال می کنم و ممنون از توجه و لطفتان.
پرشکوه