۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

سیگار

دیروز وقتی رفتم دانشگاه کنار در دانشگاه عده ای ایستاده بودند که میانگین سنیشان بیش از 19 سال نبود. این را متذکر شدم تا بگویم که کم سن و سال بودند. از کنارشان که رد می شدم دلم به حال جوانیشان سوخت گوشه لبشان سیگاری بود و داشتند با افتخار سیگار می کشیدند نه از اینکه جای که ایستاده اند اسمش دانشگاه است معذب بودند و نه از اینکه سلامتیشان را گوشه لبشان گذاشته اند و دود می کنند ناراحت. من به قوه قهریه هیچ گاه اعتقادی ندارم ولی نمی دانم چرا در دانشگاه که جای عمومی و به خصوص فرهنگی است جلوی چنین امری گرفته نمی شود. 
با دیدن آن به یاد گروه ریاضی خودمان افتادم که بین دو ساعت نمی شود وارد شد چون اساتید محترم اینقدر دود می کردند که با ورود به گروه به حتم سرطان ریه را برای خودمان به ثبت می رساندیم. ما به شوخی می گفتیم قهوه خانه ریاضی!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

در صورتیکه می خواهید نظر بگذارید باید از منوی نمایه گزینه مورد نظرتان را انتخاب کنید. می توانید گزینه نام و ادرس اینترنتی برای ثبت نام و ادرس وبلاگتان انتخاب کنید و یا با انتخاب google از ID جی میل خود استفاده کنید یا با انتخاب ناشناس بدون نام نظر بگذارید. از نظرات شما استقبال می کنم و ممنون از توجه و لطفتان.
پرشکوه