بازی وبلاگی

رها بانو بازی وبلاگی ترتیب داده از بازیش خوشم آمد وتصمیم گرفتم انجام بدهم. این بازی دیدگاه من را نسبت به وبلاگم نشان می دهد.
 1) اگر وبلاگتان آدم بود چه جنسیتی داشت ؟ دختر یا پسر ؟ (این موضوع ربطی به جنسیت صاحب وبلاگ ندارد .)

وبلاگ من دختر است با تمام ویژگیهای یک دختر. به جز ویژگیهای دخترانه اش آرام است شاعرانه فکر می کند و ایده الیست است. از چیزهای زینتی بی خود خوشش نمی ایید اما با کمی عکس خودش را می آراید.

2) وبلاگتان کدام یک از این دو نفر است ؟ خودتان یا فرزندتان ؟

به خودم نزدیکتر چون زاده نسل من است و در آن دغدغه های ذهنی خودم را می بینم نه کس دیگری را!

3) بدون توجه به مدت زمانی که از عمر وبلاگتان می گذرد ، وبلاگتان را در کدام مقطع از زندگی می بینید ؟ کودکی ، نوجوانی ، جوانی ، میانسالی یا پیری ؟

جوان است بین 25 تا 30 سال می تواند باشد خیلی بچگانه دنیا را نمی بیند خیلی هم حس پیری ندارد. گاهی فکر می کنم هم سن خودم هست تمام خاطرات ذهنی مرا در خود دارد.

4) چهره ی وبلاگتان را بعنوان یک آدم تصور و توصیف کنید . از رنگ چشمها و قد و رنگ پوستش گرفته تا لباسهایش ! (این مورد نیز هیچ ارتباطی با چهره و مشخصات صاحب وبلاگ ندارد .)

دختری با موهای کوتاه شاید مدل موهایش قارچی باشد با چشمهای قهوه ای صورت گرد  سبزه قدش 167 سانتی متر است لاغر. عجول و پرحرف و کاری، فقط به او کار بسپارید نگران انجامش نباشید. 
لباسهایش یک تی شرت سبز می پوشد با شلوار جین. وقتی بیرون می رود یک مانتو سبز با شالی سبز می پوشد گه گاه کوله می اندازد پشتش. عینک دارد و قیافه درسخوانها را به خودش می گیرد آدم را یاد هری پاتر می اندازد.

5) به ترتیب بگویید مغز ، قلب ، دهان ، پا ، چشم و گوش وبلاگتان کدام قسمت های آن هستند ؟

مغز : مدیر وبلاگ  چون همه تفکرات از او ناشی می شود.

قلب : کلمات و نوشته ها قلب تپنده است.

دهان : پستها دهان وبلاگ من است وسیله ارتباطم!

پا : وبلاگ من پا ندارد چون همیشه اینجاست و نمی تواند جای برود.

چشم : لینکدونیم چون به من نشون میده دنیای اطرافم چه خبره!

گوش : بخش نظرات هم باید گوشش باشد.

6) فرض کنید وبلاگتان می تواند ازدواج کند ! آنگاه با کدام وبلاگ ازدواج می کرد ؟! (لطفاً از این قسمت سوءِ برداشت نشود .)

خب حالا حس یک مادرزن را دارم و برای وبلاگم هر کسی را نمی توانم به عنوان همسر انتخاب کنم و وبلاگم مثل خاله سوسکه می خونه:

مادرم زینب خاتون گیس داره قد کمون! از کمون بلندتره از شبق مشکی تره....به کس کسونم نمیده به همه کسونم نمیده! به راه دورم نمیده به مرد کورم نمیده...

-به کی میده ؟

:به کسی میده که کس باشه قبای تنش اطلس باشه

-به مرد رمال نمی ده ؟

:نه نمیده

-به شیخ و ملا نمیده؟

: نه نمیده

-به مرد عطار نمیده؟

:نه نمیده

-ای بابا وقتی یارو دخترش و به ملا نمی ده به خر بده؟؟

* به من میده!!

: سرکار عالی کی باشن؟؟

*عاشقم عاشق بی دلم من!!

شاید به اون هم ندم. من از آن دسته مادرها هستم که می خواهم دخترم را برای خودم نگه دارم.

از مرضیه جون می خوام در  روزمره ها متفاوت ما،از بتی جون می خوام در بادبادک خیال، از گلچهره خانوم می خوام در دو خط موازی، از علی آقا می خوام در  روزنگاری: برداشتی از یک زندگی، از مژده جون می خوام در هاشور، از آقای هاشور می خوام در هاشور، از سحر خانوم می خوام در من و... ، از آقارضا می خوام در شبگردی، جواب سئوالات  بازی رها بانو را بدهند و در این بازی شرکت کنند ممنون از اینکه دعوتم را می پذیرید.
از دوستان دیگر هم دعوت می کنم که در آن شرکت کنید.