۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

شعر : گه گاه

گه گاه طرحی از نو می زنم
با خاکستر مداد سیاه


گه گاه روبروی خانه خالی
زیر رگبار نگاه خویش
خط خطیهای
ز بودن می کشم


گاه من مثل خودم هستم
زیبا از سرودن و گفتن
یا کشیدن ودیدن


گاهی کنار پنجره ایستادن
نگاه را به کثیفی شهر می دوزم
تا زیر باران سیل آسا
یک شهر زنده ببینم.


امروز چترم را جا می گذارم
تا در زیر چتر بزرگ آسمان
قدم بزنم
تا خیس برگردم و واقعیت بودن را حس کنم.


امروز یک شنبه واقعیست بگذار آسمان بگرید.

۱ نظر:

  1. سلام
    هرچند خودم به عنوان یک خواننده اشعار موزون رو بیشتر ترجیح میدم اما از ایده های پشت شعرتون لذت بردم. امیدوارم همیشه موفق و سربلند باشین و تو زندگی به خودتون و بقیه شادی و نشاط هدیه بدین.

    پاسخحذف

در صورتیکه می خواهید نظر بگذارید باید از منوی نمایه گزینه مورد نظرتان را انتخاب کنید. می توانید گزینه نام و ادرس اینترنتی برای ثبت نام و ادرس وبلاگتان انتخاب کنید و یا با انتخاب google از ID جی میل خود استفاده کنید یا با انتخاب ناشناس بدون نام نظر بگذارید. از نظرات شما استقبال می کنم و ممنون از توجه و لطفتان.
پرشکوه