۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

جنگ بادبادکها

امروز دوازده فرودین است و ما سالهاست که برای رهایی از قیل و قال سیزده بدر یک روزقبل تر به دامن طبیعت می رویم 
(بقیه نوشته در خواندن مطالب دیگر)

 سالهای اول قرار ما بندر انزلی بود و ولی سالهای بعد هر سال جایی متفاوت بود. بغیر از بعضی سالها که وقفه ایجاد شد سعی ما این بود که از این روز و از آرامش آن استفاده کنیم امسال هم  دوباره به دامن طبیعت رفتیم. امروز تصمیم ما حرکت به سمت تالش بود نهار را در پارک جنگلی نزدیک گیسوم خوردیم و بعد از نهار به ساحل گیسوم رفتیم مرضیه موافق با بادبادک بازی بود و من را متقاعد کرد که بادبادک بخریم و من سبزش را خریدم و او صورتی. بادبادکها را فرستادیم هوا یاد کتاب بادبادک باز افتادم. بادبادک ها رنگی توی هوا بالا بالاتر می رفتند پیشنهاد جنگ بادبادکی را کردم و گفتم ایده آن را از بادبادک باز گرفته ام مرضیه گفت: "همان داستان افغانیه" گفتم: "آره." او جمله ای قشنگی گفت "همه چیز افغانها جنگ است حتی بازیشان." راست می گفت تا به حال به این فکر نکرده بودم. 
جنگ بادبادکیمان شروع شد و بادبادک سبزم به جنگ بادبادک صورتیش رفت. نخ بادبادکم به بادبادکش گره خورد وسعی کردم به روش بادبادکبازنخش را پاره کنم ولی به جای پاره شدن نخ او بادبادک من سقوط کرد مجبور بودیم نخهارا جمع کنیم تا نخهای تابیده شده مان را باز کنیم. من بازنده جنگ بادبادکها شده بودم دوباره بادبادک را به هوا فرستادم بادبادک سبزم وسط آبی آسمان زیبا حرکت می کرد توی هوا شناور بود وآنقدر آزاد که من به او و رنگش و به آزادیش غبطه می خوردم. 
راستی تازه فهمیدم راندن یک بادبادک در یک مسیر پر ترافیک از راندن ماشین کمی آسانتر است. اگر میخواهی از بادبادکی سبقت بگیری و از کنارش رد شوی باید چراغ راهنما را بزنی و با رعایت حق تقدم عبور کنی. حتما باید به هدایت کننده دیگر بادبادکها نیم نگاهی داشته باشی زیرا اگر شخص را  یک نقطه و بادبادک او نقطه دیگر فرض کنیم خط واصل آنها نخ رابطشان است. توی هوای آفتابی کنار ساحل نخها را به خوبی نمی بینی بهتر است از هدایت کننده بادبادکها کمک بگیری تا خط سیر نخ او را بفهمی برای اینک تصادفی پیش نیایید باید هیچ دو خط واصل اشخاص به بادبادکهایش با هم تقاطع نداشته باشند. بجز بچه ای که نخش را یک بار به مرضیه یک بار به بادبادک من گیر داد در کل پرواز موفقیت آمیزی بود یک بار هم تا انتهای نخ را باز کردم و فکر نمی کردم نخ از دستم در برود شانس آوردم که   بادبادکم را کنار آلاچیقها پیدا کردم.
ساحل و بادبادکهایش و دریایی که پیش می آمد وعقب می رفت را واگذاشتیم . آمدیم تا سالی دگر دوازده را زودتر از سیزده بدر کرده باشیم.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

در صورتیکه می خواهید نظر بگذارید باید از منوی نمایه گزینه مورد نظرتان را انتخاب کنید. می توانید گزینه نام و ادرس اینترنتی برای ثبت نام و ادرس وبلاگتان انتخاب کنید و یا با انتخاب google از ID جی میل خود استفاده کنید یا با انتخاب ناشناس بدون نام نظر بگذارید. از نظرات شما استقبال می کنم و ممنون از توجه و لطفتان.
پرشکوه