۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

پارک شهر

چند وقتی هست با مرضیه عصرها می رویم پارک بانوان. 
 (بقیه نوشته در خواندن مطالب دیگر)


سه شنبه هم رفتیم هوا خوب بود آفتاب بهاری خوبی توی پارک پهن بود و زنان با کودکانشان آمده بودند و پارک پر بود. وسایل ورزشی هم خالی نبود که بتوان با آن کار کرد و علاوه بر این که خالی نبود کسانی هم منتظر خالی بودن آن بودند به تعبیری توی صف ایستاده بودند چند دور دور پارک دویدم. دختر بچه ای دیدم که  کتاب ریاضی اش را آورده بود می خواستم بروم کمکش ولی منصرف شدم. مرضیه  نظرش این بود که قرار است پیاده برویم بیا پیاده تا خیابان مطهری برویم. پیاده شروع به حرکت کردیم از جلوی دانشگاه رد شدیم از ورزشگاه هم گذشتیم از توتونکاران و اداره آب حال جلوی پارک شهر بودیم. مرضیه می گفت که در پارک شهر هم وسایل ورزشی گذاشته اند. خیلی وقت بود که به پارک نیامده بودم از وقتی که برف 86 آمد و من و خواهرهایم رفتیم پارک برای جشنواره آدم برفیها چه روز زمستانی قشنگی بود.
رفتیم پارک شهر- پارک شهر پارک کودکی هایم یاد عصر های می افتم که پدر دست دختر ها را می گرفت و از راه چله خانه ما را کنار زورخانه پوریای ولی در می آورد و می برد پارک. پارک هم آن موقع چه صفایی داشت با درختان سر به فلک کشیده با شاخه های درهم رفته و چمنهای یک دست با نیمکتهای سیمانی گوشه ای  از پارک درختان انبوه کاج بود. قسمتی از پارک هزارتو ساخته بودند. حوض سنگی بزرگی داشت که بعضی فصلها آب نداشت و لذت بخش بود که از شیب دیواره آن به کف حوض برویم شیبی که مثل سرسره بود. و یادم رفت سرسره و تابهای آهنی که در گرمای تابستان آتش از آن می بارید. چرخ فلکهای دستی بیرون پارک که فکر می کردی به آسمان می رسی و پیر مرد چرخ و فلکی با چه همتی آن را می چرخاند. ساختمان کلاه فرنگی میانه پارک که منتظر شطرنج بازان بود. پارک شادی بود شادی بود و کودکی- پارک با همان درختهای که حال به نظر پیر و فرسوده می آمدن با همان صندلی های سیمانی پیرها و جوانهای و کودکانی که در جای جای پارک دیده می شوند و درختان کاج که حالا تنک شده اند با همان حوض خالی که کف آن را بالا آورده اند. محوطه بازی بچه ها که سرسره های آهنی آن دیگر نیست و جمعش کرده اند. و به جای آن سرسره های فایبرگلاس گذاشته اند و کنارش وسایل ورزش برای بانوان و سنگنوردی برای آقایان. رفتیم آنجا با وسایل ورزشی کار کردم. شاید آمدن به پارک تجدید خاطره با کودکی بود کودکی که لحظه لحظه آن را دوست دارم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

در صورتیکه می خواهید نظر بگذارید باید از منوی نمایه گزینه مورد نظرتان را انتخاب کنید. می توانید گزینه نام و ادرس اینترنتی برای ثبت نام و ادرس وبلاگتان انتخاب کنید و یا با انتخاب google از ID جی میل خود استفاده کنید یا با انتخاب ناشناس بدون نام نظر بگذارید. از نظرات شما استقبال می کنم و ممنون از توجه و لطفتان.
پرشکوه