۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

خاطره : اول مهر دانشگاه تربیت معلم

تربیت معلم


امروز سه شنبه بود و گذشت فردا شب مبعث است. فردا یک روز تعطیل و پس فردا امتحان. بی خیالم و نگرانی من از بی خیالی است  توپولوژی...!
سکوت در اتاق جاری بود و حالا شکسته فهیمه نمازش را نخوانده و صدای  ساعت من که دارد به من اخطار می کند...
.
.
.
... ساعت 1:30 نیم شب است فردا باید بح ساعت 7 بیدار شوم و برای امتحان خود را آماده کنم. نمی دانم چرا حرفی برای گفتن ندارم. شاید مهمترین خبر در دانشگاه، افتتاح دانشکده جدید است. اولین کلاس ها از روز شنبه در دانشگاه جدید برگزار می شود. این هم خبر... خسته ام امتحان دارم باید بخوابم و سکوت...
1/7/1382
ساعت 1:40

۱ نظر:

  1. من دوباره تو را کشف کردم. مثل آهنگ مقدسی که هیچ گاه از خاطرت نرفته باشد.
    نوشته هات مثل خودت بوی لیموی شمال و شب هلال دریا می ده :)

    پاسخحذف

در صورتیکه می خواهید نظر بگذارید باید از منوی نمایه گزینه مورد نظرتان را انتخاب کنید. می توانید گزینه نام و ادرس اینترنتی برای ثبت نام و ادرس وبلاگتان انتخاب کنید و یا با انتخاب google از ID جی میل خود استفاده کنید یا با انتخاب ناشناس بدون نام نظر بگذارید. از نظرات شما استقبال می کنم و ممنون از توجه و لطفتان.
پرشکوه