۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

آب

دعایی دارم که اگر دوستان به یاد داشته باشند قبل از غذا و گاهی بعد از غذا می گفتم. منظورم دعای " خدایا آب دادی شکر نکردیم، نان دادی شکر نکردیم، خدایا روزیها را از ما نگیر." حالا امروز یک جور با آب خانه مان به مشکل برخوردیم و یاد این دعا افتادم و حالا فکر می کنم که گاهی داشتن بعضی موهبتها کوچک چقدر تاثیر عمیق در زندگیمان دارد. مثلا همین آب که در تصور مادرم نمی گنجد حتی لحظه ای قطع شود واگر نباشد چه خواهد شد به عنوان مثال نمی توانیم آب بخوریم که خدا را شکر روزه ایم و برای ما مشکلی پیش نمی آید یا نمی شود غذا پخت، خب تا افطار هنوز وقت است و می شود در این فرصت کاری کرد یا نمی شود رفت قضاحاجت که مصیبت بدیست و باید با آن کنار آمد حالا بگذریم  از کارهای غیر ضروری مثل شستن لباسها و یا ظرفها یا حمام کردن که می توان فردا انجام داد. بدی واقعه این است که امروز که جمعه و روز تعطیل است این مصیبت عظمی بر ما وارد شد بدترین قسمت ماجرا این است که مامان نمی تواند با این واقعیت کنار بیایید که می شود چند ساعت بدون آب دوام آورد. می شود از کوچک ترین مصائب تا عمیقترین فجایع درسی گرفت و در این اتفاق صبر نتیجه ایست که می توان از آن گرفت. در انتها باز هم دعای همیشگی خودم را می گویم: " خدایا آب دادی شکر نکردیم، نان دادی شکر نکردیم، خدایا روزیها را از ما نگیر."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

در صورتیکه می خواهید نظر بگذارید باید از منوی نمایه گزینه مورد نظرتان را انتخاب کنید. می توانید گزینه نام و ادرس اینترنتی برای ثبت نام و ادرس وبلاگتان انتخاب کنید و یا با انتخاب google از ID جی میل خود استفاده کنید یا با انتخاب ناشناس بدون نام نظر بگذارید. از نظرات شما استقبال می کنم و ممنون از توجه و لطفتان.
پرشکوه