۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

سالهای تحصیل


اولین بار این خلاصه نویسی درباره دوران تحصیل را در وبلاگ گلچهره دیدم بعد در وبلاگ خارخاسک. از روایت خاطره بازانه شان خوشم آمد تصمیم گرفتم خودم هم روایت خلاصه وار از دوازده سال تحصیلم بنویسم و دیگران را  دعوت به چنین نوشتنی بکنم. 


اول دبستان:
مدرسه رفتن را دوست داشتم چون وقتی همه مدرسه می رفتند حوصله ام سر می رفت. معلمم خانم محجوب بود و من در توصیف آن گفته بودم پیر مانند حالا نگاه می کنم هم سن حال حاضر من بود طفلکی. اما این قدرها طفلکی نبود همیشه شکایتم را می کرد که پشت سرش راه می روم و ادایش را در می اورم ولی از این چیزها که می گفت آرام تر بودم نمی گویم خیلی درس خوان بودم نه مشق را مشق شب می دانستم تا شب نمی شد نمی نوشتم گاهی مشقها را یک خط در میان می نوشتم و گاه مرضیه  در عوض جدول ضربی که برایش می نوشتم مشقهایم رو می نوشت. با این وجود درسم خوب بود به جز یک نه املا تجربه بد در درسم نداشتم شاگرد سوم شدم و عکس آیت ا... منتظری را به من جایزه دادند من هم با کلی ذوق به در شکاف خانه مان زدم تا سالها بعد روی آن در بود من ان وقتها نمی دانستم که چند ماه بعد از دریافت جایزه ام موقعیت سیاسیش خیلی تغییر کرده.
معدل: 19/29

دوم دبستان:
معلم ما خانوم یوسفی بود زن با ابهتی بود کاموا باف خوبی هم بود. بجز یک بار کتک خوردن از اون خاطره بدی یا خوبی ازش به یاد ندارم. کلاس دوم که بودم مدیر ما که در اخلاقش یکتا بود و دوست داشت خرخره همه افراد را یک جوری بجود یک روز از کلاس سوم یک هشت ونه نفری را آورد یک لنگه پا نگه داشت و کتک زد. هفته بعد به بهانه واهی "خانوم ما خانوم ما گفتن" بی موقع یک مشت بچه  خانم یوسفی همه را کشید پای تخته و چند خط کش حواله مان کرد که یکی هم خورد به بازویم و من کتک نخورده زدم زیر گریه و از ترس تهدید معلم که می برد کلاس اول و زیر دست مدیرمان یک لنگه پا بایستیم تمام زنگ تفریحم را گند زدم.
معدل: 18/17

سوم دبستان:
در اکیپ هم تختیم رحمتی بودیم و بازی مورد علاقه امان دزد و پلیس بود. یک گروه دزد بودیم یک گروه پلیس بودیم پلیسها دزدها را می گرفتند و کنار دیوار نگه می داشتند و نگهبانها موقع فرار دزدها کتکشان می زدند. بازی خشنی بود ولی انرژیها نهفته ما را خالی می کرد. معلمم خانم پور قاسمی هر دو روز درمیان خواهرم را می خواست تا شکایتش را به گوش مادرم برساند که خطم بد است. این روال عادی بعد از هر املاء بود.
معدل:16/90

چهارم دبستان:
معلمم خانم حاجتی بود همه شاگردهای خوب را یک طرف ردیف می کرد و درجلوی خودش می نشاند اما از ریخت من خوشش نمی آمد و من را ردیف اول طرف دیگر نشانده بود. چون منمن می کردم فکر می کرد لکنت زبان دارم و در برگه ای برای آمار گیری اسم من را به عنوان کسی که لکنت زبان دارد وارد کرده بود. خانوم حاجتی فروشنده خوبی بود و تمام سال همه خریده هایم را از ایشان می کردم ولی جرات نمی کردم به مادر و پدرم بگم چون می دونستم ممکنه پدرم از معلم ما شکایت کنه و من از آتش اون بسوزم. امتحانها دو قسمت بود قسمت شفاهی و کتبی. کتبی ده نمره و شفاهی ده نمره. من از کتبی بالای نه می گرفتم ولی از شفاهی بیشتر از هفت یادم نمیاد که گرفته باشم یا بگویم معلم به من بدهد. کابوسم جغرافیا بود همان آبرفت و دلتا! عادت به جلو خوانی داشتم و لج معلم را در بیاورم.
معدل: 16/47

پنجم دبستان:
تازه یاد گرفته بودم دستگاه دو معادله دو مجهول را حل کنم و عشقم بود به رخ بقیه بکشم که چه چیزی بلدم. معلمم خانوم علی نیا عادت داشت با املا امتحان ریاضی تاریخ و جغرافیا نیز بگیرد یاد گرفته بودم برای املا هر چند هفته یک بار بی خودی مریض شوم و نروم. کتاب فارسیم را گم کردم. معلم چون از خواهرم خوشش نمی آمد من را برده بود تخت یکی به آخر بغل قد بلند ترینهای کلاس نشانده بود. رکورد بهترین نمره ریاضی در کلاس را داشتم.  سال امتحان صحنه بود بعد از سالها تازه یاد گرفتم که چطور می شود برای نمره درس خواند این کار را مدیون مرضیه ام.
معدل: 19/01.

اول راهنمایی:
مدرسه راهنمایی بغل دست ابتدایی بود آخر امال و ارزوهایم چون هر نم نم بارانی مدرسه راهنمایی را به خاطر بالا آمدن آب رودخانه و زیر آب رفتن آن تعطیل می کرد. اما همان سال رودخانه را لای روبی کردن و دیگر مدرسه را آب نگرفت. اول راهنمایی یعنی زمان وساطتت من برای تمام اهل کلاس. متخصص خر کردن معلمها برای کنسل کردن امتحان مشتاق دادن امتحان ریاضی.
معدل: 18/48

دوم راهنمایی:
مصحح برگه های جغرافیا و تاریخ. نویسنده انشاء های کل مدرسه! دوستی با اکیپ مریم هژیر شاگرد اول سه سال راهنمایی کلاسمان در پرانتز در این سه سال من هم شاگرد دوم کلاس بودم. در این سال دو ساعت آخر پنج شنبه ها با اینکه دیگر درس نداشتیم با تعهد از پدر و مادر در مدرسه می ماندیم و شیطنت می کردیم و آتش می سوزاندیم.
معدل: 18/66

سوم  راهنمایی:
تابستان آن سال قبل از اینکه بیاییم مدرسه هشتاد صفحه کتاب جبر اول دبیرستان را خود خوان یواشکی خوانده بودم. آن سال هم معلم ریاضیم مثل سال قبل خانم حسن زاده بود که کل کلاس عاشقش بودند یک روز که دوستانم داشتند روزنامه دیواری درست می کردند و من یکباره وارد شدم گفتند یک لحظه من را شبیه خانم حسن زاده دیده بودند. عشق بافتنی بافتن بودم بعد از دو سال تازه بافتن را یادگرفتم و از جوراب دستکش و شال و کلاه و انواع مدلها را امتحان کردم بعد از یاد گرفتن همه این موارد تصمیم گرفتم قلاب بافی را نیز یاد بگیرم که این مورد را نیز یاد گرفتم. نامه های عاشقانه همکلاسیهایم را برایشان می نوشتم و از انشا مادر نامه عاشقانه در می آوردم.
معدل: 18/66

اول دبیرستان:
اکیپ چهار نفره من و الهام شفاعتی و الهام شفقی و طاهری! رفاقتی برای پی بردن به مقدار درس خواندن یکدیگر. بی خبر از الهام صفر نژاد و شعبانی که ته کلاس نشسته بودند و شاگرد اول و دوم شدند و شاگرد سومی به من رسید و بقیه اکیپمان که دنبال اول دومی بودند در خماری آن ماندند. اعتیاد شدید به نوشابه! آشنایی با طراحی و فهمیدن تفاوت رسم با نقاشی!
ترم اول: 17/62
ترم دوم: 19/11

دوم دبیرستان:
آغاز دوستیم با مژده. دوشنبه ها که از صبح تا عصر کلاس داشتیم و ناهار به مدرسه می آوردیم مامان برایم پلو تازه می پخت و ساعت دوازده می آورد دم در مدرسه به من می داد می رفتیم پشت آزمایشگاه شیمی و با دوستان ناهار می زدیم به رگ! سال دوستی نصف کلاس با الهام صفرنژاد. ولی من و مژده ترجیح می دادیم با او فقط همکلاسی باقی بمانیم. نمره بیست ورزش که از ارزوهای دیرینه بود به خاطر شطرنج. حل جدول مجله جوانان و روزنامه اطلاعات در کلاس جغرافیا و مطالعه بخش آگهی های تسلیت و چهل سال پیش در همین روز روزنامه ها. تمرین خط تحریری برای رهایی از بد خطی و نوشتن حافظ در تقویم.
ترم اول: 18/74

ترم دوم: 18/92

سوم دبیرستان:
رفتن به آزمایشگاه های بقیه مدارس برای فیزیک و کامپیوتر. غیبت در کلاس حسابان به خاطر شرکت در مسابقه شطرنج . جا باز کردن در دل معلم ورزشهایم. عشق وافر به کامپیوتر و برنامه نویسی محبوب قلوب معلم کامپیوتر. سال امتحان پیش دانشگاهی. نوشتن شعر در گوشه تمام دفترهای پاکنویس. بردن کلاسور به جای کیف این عادت تا 
پیش دانشگاهی ادامه داشت.
ترم اول: 18/51
ترم دوم: 18/58

پیش دانشگاهی:
سال مدرسه بسیار دور و سرویس. سال غیبت پشت سر معلم فیزیک کلاس هفت ریاضی و افتضاح فحش دادن به بچه ها و درگیری کلاس با او. سال رفاقت با شقایق. زنگهای تفریح شاد با حضور پریزاد و ماشا و سارا و آرزو که کلاس را با خواندن رقصیدن و ضرب گرفتن شاد می کردند. سال جزوه نویسی در کلاسور. سالی که درصد خوب ریاضیم در امتحان ورودی پیشدانشگاهی موجب متمایز شدنم از بقیه شده بود و امید قبولیم در امتحان کنکور از نگاه دیگران را محتمل کرده بود. اما این احتمال در آن سال رخ نداد. علاقه مند به خواندن روزنامه های سیاسی.

۱۳ نظر:

  1. چه روزشمار كاملي.
    من اينقد پپه بودم خيلي چيز زيادي يادم نمياد.
    وصيت نامه را خوندم خيلي جالب بود.
    مخصوصا چاپ مقنعه به جاي عكس .
    موفق باشي

    پاسخحذف
  2. اووووووووووووووووف همش وسوسه میشم منم بنویسم ولی الان زوده.نمیدونم فقط من با کامنت گذاشتن مشکل دارم یا بقیه هم اینجورین هر چی مینویسم حروفش رو جدا از هم نشون میده و باید کاملا حواسم جمع باشه چون با اولین اشتباه کل جمله رو باید حذف کنم و از اول بنویسم.به خاطر دل خجسته منم شده یه شعبه تو بلاگفا بزن.

    پاسخحذف
  3. انگار همیشه جزو سه نفر اول کلاس بودی نمی دونم چرا بعضی معلم چشم دیدن دانش اموزی رو ندارند ولی خیلی بده که معلمی تو کلاس کاسبی کنه
    در مورد شطرنج من هم عشق شطرنج داشتم

    پاسخحذف
  4. آخی
    چقدر بامزه بود
    خیلی خوشم اومد.
    خیلی حال کردم که تو هم خاخاسک میخونی. من که مشتری دائمیشم

    پاسخحذف
  5. سلام پرشکوه عزیز
    یه ذره بیشتر توضیح می دادی راجع به سالهای تحصیل در مدرسه.جدی جدی چطور روت می شد با این معدلای بالا تو دبیرستانتون راه بری؟ مگه میشه کسی معدلش اینطوری باشه؟
    منم وسوسه شدم بنویسم اما به قول هاشور جون زوده هنوز.

    پاسخحذف
  6. سوژه جان حالا که می خوانم می بینم خیلی چیزها از دستم در رفته و یادم رفته

    پاسخحذف
  7. هاشور چرا زوده؟
    راستش متوجه مشکل شما نشدم. یه شعبه در بلاگفا دارم ولی حوصله به روز رساتی هم زمان هر دو را ندارم. واقعا شرمنده

    پاسخحذف
  8. آره از راهنمایی سه نفر اول بودم گفتم از کلاس پنجم راز موفقیت رو فهمیدم با اینکه گاهی زیاد هم درس نمی خوندم ولی یاد گرفتم بدونم معلمم چی می خواد توی برگه بنویسم. این روش موفقیت من در تحصیل بود برای اینکه بدونم چی می خواد سر کلاس درسش رو خوب گوش می کردم تا بتونم روانشناسیش کنم و موفق باشم.
    شطرنج رو از کلاس چهارم شروع کردم و نتایجش رو در دبیرستان دیدم.

    پاسخحذف
  9. راستش اگه مثل چهار سال اول تحصیلم پیش می رفتم تا کلاس ده نمی تونستم ادامه تحصیل بدم ولی کلاس پنجم روشن شدم چطور میشه با حداقل زحمت نمره گرفت و در ادامه این کار رو انجام دادم.
    راستش دم دوستان رو هم می دیدیم تا مورد خشمشون واقع نشویم و از اعتبارمون برای دیگران خرج می کردیم امتحان کنسل می کردیم وساطت می کردیم گاه در نمره هاشان موقع تصحیح برگه دخل و تصرف می کردیم زمانی هم تقلب می رساندیم. گاهی هم دوستان با این لطفها حال نمی کردند حالمان را می گرفتند ولی چون از جایگاه مطمئنی برخوردار بودیم زیاد با دم شیر بازی نمی کردند رفاقت با ما را به دشمنی ترجیح می دادند.
    چرا الان زوده هر موقع ماهی رو از اب بگیرید تازه است

    پاسخحذف
  10. می خواستم بگم ببخشید که دیشب اومدی و دیدی قسمت نظراتم بسته ست . الان باز شد ![گل]

    پاسخحذف
  11. والا من پست و خونده بودم اما یادم رفته بود نظر بدم .من مال بقیه رو که خودندم تازه یادم افتاد راجع به یسری چیزا حرفی نزدم من همه معدلام تا پنجم 20 بود و راهنمایی کمترینش 19 و خرده ای.این دبیرستان گند زد به حیثیت تحصیلی من. اما توام ماشالا پدیده ای بودیا.با این نمره ها دانشگاه و اینا رفتن و استاد دانشگاه شدنت جالبه.راستی منظور از تخت آخر کلاس همون نیمکته دیه؟ ;)

    پاسخحذف

در صورتیکه می خواهید نظر بگذارید باید از منوی نمایه گزینه مورد نظرتان را انتخاب کنید. می توانید گزینه نام و ادرس اینترنتی برای ثبت نام و ادرس وبلاگتان انتخاب کنید و یا با انتخاب google از ID جی میل خود استفاده کنید یا با انتخاب ناشناس بدون نام نظر بگذارید. از نظرات شما استقبال می کنم و ممنون از توجه و لطفتان.
پرشکوه