تازگی ها صبحها به دوستانم زنگ می زنم از لاک آدم گریزی در آمدم این هفته به پنج تا از دوستانم زنگ زدم که احوالی ازشان خیلی وقت بود نگرفته بودم همه در مسیر ساده ای از زندگی قرار داشتند و با واقعیت کسل کننده زندگی کنار آمده بودند. نمی دانم به من می گویند بی معرفت که زنگ نمی زنم یا به آنها می گویند بی معرفت که زنگ نزده اند یا به هر دو ما می گویند بی معرفت که زنگ نمی زنیم یا اصلا این وسط بی معرفت تعریف شده نیست.
گاه به ریش دوستانم می خندم که در جشن فارغ التحصیلی من را بامعرفت ترین می پنداشتند. گاه به خودم می گویم اگر بامعرفت منم بقیه دیگه چی هستند؟
راستش خيلي وقته دلم براي هيچكس تنگ نميشه
پاسخحذفيعني خدايشش چرا تنگ ميشه
ولي چه فايده
دوست و رفيق هايي داشتم كه تا نيمه شب رو با قدم زدن تو خيابون و گفتن صميمانه ترين حرفها( كه ادم شايد به افراد نزديك خونوادش هم نميگه) با هم ميگذرونديم
الان وقتي بهش زنگ ميزني كه فقط احوالي ازش بپرسي يا دردسترس نيست يا تماس گوشيتو قطعميكنه
الان كه پستي و مقامي گرفته و يا شغلي ( حتي شايد نه چندان مهم) پيدا كرده تازه يادش اومده كه من فلان موقع ( 7 سال قبل )اون حرفي كه بهش زده بودم ناراحتش كرده درحالي كه اون موقع ميگفت تو رفيق واقعي هستي چون با صداقتي
يه جاي كار من ميلنگه اينو خوب ميدونم ولي كجاش هست نميدونم
اين از روابطم با رفيق هام و اون هم از كسايي كه براي زندگي كردن دوستشون داشتم( پست حذف شده )
ممنون از نظري كه گذاشته بوديد
اینروزها دیگه با معرفت ها هم گرفتار و کسل و یکنواخت میشن.به نظرم ارتباط با دوستان یک رابطه ی دوسویه اس اصلا نمیشه هی از یه طرف توقع داشت .بماند که در مقابل یکی دوتا از دوستتانم من اصولن ثابتم و اونا همیشه در صحنه حاضرن و هیچوقت هم شاکی نیستن.
پاسخحذفبه هر حال آدم باحال بودن این مزیت ها رو هم داره دیگه.( آیکنِ یک آدم خودشیفته)
راستش گاهی فکر می کنم دوست شدن راحت تر از دوست مونده. این یه واقعیت جاری دوستیها تاریخ مصرفی دارند گاهی ما هم بعضی از دوستانمون رو فراموش می کنیم این ذات فراموش کار ماست. شاید من ادم امیدواریم که امیدوارم گاه دوستی های قدیمیم زنده بشه یا دوستان جدیدی بیابم ولی فکر کنم زندگی همینه.
پاسخحذفدر مورد پست حذف شده هم گاهی ادم در انتخابهاش باید تجدید نظر کنه و نا امید نشه.
گلچهره جون درباره گرفتاری و کسل بودن ادمها باهات موافقم. اما قدر دوستان در صحنه رو بدون یه بار می بینی اونها هم در صحنه نیستند و اون روز روز بدیه.
پاسخحذفراستی من هم موافقم که با حالی عزیز.
پس لطف کن برای ارضای این حس خودشیفتگیه من این موضوع و در پستی جداگانه به همه یادآوری کن(آیکن قهقهه ی یه بچه پررو)
پاسخحذفراستش همین یکی دوروز پیش بود داشتم به یکی از دوستانممیگفتم من اصلا شروع یک دوستی رو بلد نیستم برای همین دوستان کمی دارم اما همونایی هم که دارم خیلی صمیمی و خوبن یه کسانی رو برای دوستی انتخاب میکنم که همه جوره باهاشون حال بکنم.و مشترکات زیادی داشته باشییم.برای همین دوستیام اصولن پایداره اون همیشه در صحنه ها رو هم چشم هواشونو خواهمداشت.
حالا شما کی میایی تهرون یه کوفته تبریزی باهم بخوریم؟
گلچهرجون یاداوری کردم.
پاسخحذفراستش من دوره ای بازه دوست شدنم زیاد بود با هر جور ادمی دمخور بودم اما صمیمی نمی شدم اما یه مدتیه دیگه با ادمها نمی تونم سریع دوست بشم در دنیای حقیقی رو میگم دوستان صمیمی من هم دورند اونقدر که بعضی هاشون سال به سال هم نمی بینم. برای همین میگم قدر دوستای خوب رو بدون
راست به زودی اگه خدا بخواد شاید اومدم شهر شما. مزاحم میشیم