مرگ خیلی نزدیک است مامان دیروز رفته بود مراسم سوم پرستار پدربزرگ. پارسال همین موقع بود که حال پدربزرگ بد شد و پرستارش از کار استعفا داد. بعدها به سپیده گفته بود می ترسید پدر بزرگ بمیرد و چون از مرده می ترسید ترجیح داده استعفا بدهد. حالا می بینم پدر بزرگ مثل هر روز قدم زنان می رود پارک و بنده خدا پرستارش حالا چند روزیست زیر خروارها خاک خوابیده است. دنیا را می بینید!
هر وقت به آسانی خندیدن، گریه کنیم؛ به آسانی زندگی مرگ رادرمی یابیم.
پاسخحذفمرگ در سایه نشسته است به ما مینگرد/ مرگ گاهی ودکا مینوشد
پاسخحذفنتايج يك تحقيق جديد نشان ميدهد: داشتن تعداد زيادي بستگان و خويشاوندان مهربان و دلسوز، ترس از مرگ را افزايش ميدهد.
پاسخحذفمحققان ميگويند؛ اين ترس از مرگ براي سالمنداني كه اطرافيان دلسوزي دارند بويژه در گروههاي اقليتهاي نژادي بيشتر است.
با توجه به اين يافته محققان ادعا ميكنند؛ وجود افرادي در خانه كه وظيفه پرستاري از سالمندان را به عهده ميگيرند، ميتواند اين ترس از مرگ را كاهش دهد.
اين يافته در مجله پزشكي پست گرجوات منتشر شده است.
نهراسیم از مرگ.
پاسخحذفمرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ وارونه ی یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری ست.
مرگ با خوشه ی انگور می آید به دهان.
مرگ در حنجره ی سرخ گلو می خواند