چراغ قرمز بودن که دید
نشست تا سبز شود
خسته شد
سکوت را شکست
از خط قرمز بودن گذشت
گاز نایستادن را داد
تا با تمامی حنجره اش فریاد رفتن سر بدهد
و از انتظار کشیدن رها شود
این روزها نشانه رفتن را
در دستهای ماندن بسته است.
او به من قول داده است
کنار خط عابر پیاده بایستد
زیرا هنوز هم کودکان
ظهر ها از مدرسه تعطیل می شوند
و با خطهای راست و خمی
که در ذهنشان است
از این خطوط عبور می کنند.
باید رها برود اما
گاهی هم بخاطر خدا بایستد.
لذت بردم واقعا
پاسخحذفشاهکاره
شعرهات رو خیلی ی ی ی ی دوس دارم