"چقدر دوست دارم ترک یک دو چرخه بنشینم و دستم را دور کمر کسی حلقه کنم و او پا بزند و و صدای رکاب زدنش را بشنوم صدای زنجیر را که در دندانه های چرخ گیر می کند چقدر دوست داشتم وقتی دو چرخه سوارم باران بگیرد و روزنامه ای که توی سبد جلو دوچرخه است آرام آرام خیس شود و بعداً روزنامه نمدار بخوانم."
او داشت رویا خیس بچگانه اش را تعریف می کرد که کسی از او پرسید: "حالا چرا تو رکاب نمی زنی و او دستش را دور کمرت حلقه نکند؟" او خندید و گفت: "اگر دوچرخه سواری بلد بودم لازم نبود کسی را ترک دوچرخه ام سوار کنم. اگر دو چرخه سواری بلد بودم تنها تا کیوسک سر کوچه با دو چرخه می رفتم و روزنامه می خریدم و زیر باران بر می گشتم."
او داشت رویا خیس بچگانه اش را تعریف می کرد که کسی از او پرسید: "حالا چرا تو رکاب نمی زنی و او دستش را دور کمرت حلقه نکند؟" او خندید و گفت: "اگر دوچرخه سواری بلد بودم لازم نبود کسی را ترک دوچرخه ام سوار کنم. اگر دو چرخه سواری بلد بودم تنها تا کیوسک سر کوچه با دو چرخه می رفتم و روزنامه می خریدم و زیر باران بر می گشتم."
چه آدم منفعت طلبی ;)
پاسخحذفهمه آدمها یه جور منفعت طلبند هر کس به خاطر خواسته ای چیزی رو طلب می کنه گاه اون خواسته ها عمیقند گاه سطحی. کم انسانی هستند که منفعت خویش را نطلبد فقط به عمق خواسته هاشون که آدم به اونها احترام میگذاره! هرچه عمیقتر محترمتر!
پاسخحذفبه نظر نمی آید که داشتن منافع شخصی تا وقتیکه خط و خطوط مشخصی با منافع جمعی داشته باشه و اونو به خطر نندازه، نه تنها اشکال نداره که خیرش از شرش خیلی بیشتره
پاسخحذفمن هم موافقم منافع ادمها اگه منافع جمع رو تامین میکنه بسیار مطلوبه اگه با منفعت جمع رابطه ای نداشته باشد یعنی نه سود برسونه نه ضرر باز هم ایرادی نداره تنها یک حالته که مشکل ایجاد کنه که منفعنش به ضرر جمع باشه. درباره جمله قبلی هم یه توضیح بدم اگه منفعتی که بهش می خوایم برسیم مطلوب جامعه باشه منفعت عمیق تری در نظر گرفته میشه دیدگاه ما هم مطلوب تر و محترم تره!
پاسخحذف